جابر بن یزید جعفی گفت: چون خلافت به بنی امیه (لعنة الله علیهم) رسید، خونهای محترمی را ریختند و هزار ماه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را روی منبر لعنت کردند و از او بیزاری جستند ؛ و شروع به پنهانی کشتن شیعیان در هر شهر کردند و بنیاد زندگی آنها را بر باد دادند و برای رسیدن به پشیز بیارزش دنیا، مردم را در هر دیاری وحشت زده کردند. هر کس که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را لعنت نمیکرد و از او بیزاری نمیجست ، هر کسی که بود ، او را میکشتند.جابر بن یزید جعفی گفت: از بنی امیه (لعنة الله علیهم) و
پیروان آنها به امام مبین زین العابدین سید الزهاد و خلیفة الله علی العباد علی بن الحسین (علیهما السّلام) شکایت کردم و گفتم: یابن رسول الله! ما را در هر گوشه و کنار میکشند و از بیخ و بن برمیکنند و آشکارا مولای ما امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر روی منبرها و منارهها و بازار و کوچهها لعنت میکنند و از او بیزاری میجویند ، تا آنجا که در مسجد پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) جمع میشوند و آشکارا علی (علیه السلام) را لعنت میکنند. یک نفر اینکار را منع نمیکند و اظهار ناراحتی نمینماید. اگر یکی از ما انکار کند، همه بر او حمله میکنند و میگویند این رافضی و ابوترابی است و او را پیش فرمانروای خود میبرند و مدعی میشوند که این شخص ابوتراب را به نیکی یاد کرده ، پس او را میزنند و زندانی میکنند و بعد او را میکشند.امام (علیه السّلام) که این سخنان را از من شنید ، نگاهش را به آسمان دوخت و گفت: خدایا منزهی! مولای ما چقدر حلم تو زیاد است و بلند مرتبهای در شکیبائی و برتر است قدرت تو.خدایا! آنچنان بندگان خود را مهلت دادهای که آنها گمان میکنند همیشه مهلت دارند، تمام این جریانها در دیدگاه تو است، ق سفیر انتظار - Safir Entezar...
ما را در سایت سفیر انتظار - Safir Entezar دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fsafir124 بازدید : 42 تاريخ : شنبه 29 مهر 1402 ساعت: 21:09